من وشاگردانم،
آنگاه كه درختان پر مي ريزند،راه مي افتيم تا سبزترين انديشه ها را،به مدرسه ببريم.
آن جا كه درختانش،داناترين درختان دنيايند.وشماها كه .
چشمانتان ترازويي است كه صبوري مرا با وزنه هاي عاطفه وزن مي كنيد..
شاگردانم بهترين آموزگارانند.
آن ها هر روز مرا مي آزمايند و من در سال دو بار ... .
من روحم را هزار پاره مي كنم و به شاگردانم هديه مي دهم..
هر زنگ،برهه ي مقدسي است كه عطش هاي خدايي شان را عاشقانه مي نوشم.
و چشمانم را در زمزم نگاهشان،غسل مي دهم.
همه ي جسمم را در انديشه ي گلرنگشان تطهير مي كنم و هر دم،بازدم هايشان را تنفس مي نمايم.
من و شاگردانم، واژه ها را خوب معنا مي كنيم:
روز يعني: پرواز-رود يعني:حركت - چشمه يعني : مهرباني - مرداب يعني : جهل - طوفان يعني:... .
كاش مي شد زنگ علوم هميشه از آينه ها گفت و، از آب،زنگ جغرافي، از ستاره ،زنگ تاريخ، از بدر.
كاش مي شد،زنگ رياضي، دنيا را منهاي بدي ها كرد و زنگ ادبيات، شعر حافظ را با لهجه ي سرو، و گويش جاري آب خواند.
من و شاگردانم،با ستاره ها در يك مدار مي چرخيم.
در خانه ي نقره اي مهتاب،نماز مي خوانيم و مثل خوشه ي گندم،از يك ريشه آب مي خوريم.
و با كوه ها هم سطحيم،با درياها،هم آواز.
بر بام كلاسمان،انگاربلالي مي خواند.
و كسي مي گويد:ويعلمهم الكتاب.
و كسي مي گويد:علم الانسان.
و كسي مي گويد:انما بعثت معلما.
تمام انديشه هاي سبزتان زيبا ومستدام باد
به وبلاگ خانم شریفی خوش آمدید...برچسب : نویسنده : akramesharifia بازدید : 377